رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

رها (کلبه ابهام)

ناگفته های دخترانه

و سراب سراب انسان زمین است

 

و سراب سراب انسان ها زمین است

و قبل از آنگه از دریای زندگی آب بنوشی تو در آغوش می گیرد

می گوید نام آن عشق است

اما این عشق یعنی حصار

یعنی قفس

یعنی دور شدند از من از تو از ما

زمین می گوید عاشق است

می گوید مرا دوست دارد

چون از جنس اویم

و تمام انسان ها و درختان و ماهی ها

مگر همه از رنگ من و خاک من نیستند

مگر آنان نیز عاشق نبودند

و شاید گروهی نرم تر از خاک

و گروهی سخت تر از سنگ باشند

و تو بگو کیستی

از چه خاکی

و دوباره می خوام به غار ها سفر کنم

جایی که فقط من و من باشم

 

سکوت حاکم است

 و زمین مادر

و زمین سراب

و زمین خانه

و خدا یعنی همه

مثل مادر مثل پدر

مثل برادر مثل خواهر

و خدا یعنی عشق

یعنی همسایه

یعنی هم خانه

و زمین به انتظار نشسته است

و مملو از خاک

و هر مشت خاک نمی دانم حاصل تن کیست

و اما می دانم خود نیز روزی مشتی از آن خواهم شد

خاکی از تن دریا یا کویر

خاکی که در آن درختی می روید

تا سایبانی برای تو باشد

یا خاکی که زمینی از خانه ی توست

و شاید هم خاکی که درون گلدان خانه ات ریختی

دریا طوفانی است

و او نیز همانند دریاست

نه می توانم به آرام بودش دلگرم باشم

نه می توانم از طوفانش شکایت کنم

امروز سونامی برپاست

و مرغان دریایی آواز می خوانند

و برگ ها می رقصند

و سراب سراب انسان ها زمین است 

نظرات 2 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ http://ehsan1361.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا مینویسی
زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . . .

نفس پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ

سلام رومیناجون

اگه بگم بین چندتا شعر ومتنی که تاحالا ازشون خوشم اومده این یکی بهترینشون بود
اغراق نکردم.واقعا بخاطر دست بقلم خوبت بهت تبریک میگم موفق باشی

سلام
ممنون مرسی از لطفتون
امیدوارم بازم به کلبه گوچک من سر بزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد